چرا موافقتنامهٔ دوحه بعوض صلح به ازدیاد خونریزی انجامید؟

تبصره

چرا موافقتنامهٔ دوحه بعوض صلح به ازدیاد خونریزی انجامید؟

به مناسبت یک سالگی موافقتنامهٔ دوحه

بیست و یک فبروری ۲۰۲۱

تصامیم صلح وجنگ در یک کشورمستقیماً بالای حقوق وسرنوشت انسانهای ساکن در آن کشورتأثیرات منفی یا مثبت دارد. به همین جهت ما افغانهای مقیم اروپا انکشافات در این زمینه را با دقت و نگرانی تعقیب میکنیم. امروز از امضای موافقتنامهٔ امریکا-طالبان دردوحه یکسال میگذرد. دوطرف جنگ در ارزیابی تأثیرات این موافقتنامه بالای زندگی مردم افغانستان مواضع کاملاً متناقض دارند.  برعکس موضع خوشبینانهٔ طالبان، حکومت افغانستان بدین نظر است که این موافقتنامه به طالبان امتیازاتی زیادی داد و آنها را امیدوار به پیروزی نظامی ساخت. نظر مردم که از طرُق مختلف بگوش ما میرسد دیگرخوشبینانه نیست. زیرا آنها طی سال گذشته و با وصف موافقتنامهٔ دوحه بیشتراز ۹۰۰۰ کشته وزخمی داده اند و آتش بس در اجندای پیشنهادی طالبان برای مذاکره، مادهٔ اخیر اجندا میباشد.  بررسی واقعبینانهٔ تحولات یکسال گذشته در شهر ها وروستا های افغانستان نشان میدهد که این موافقتنامه  صرفاً به ازدیاد جنگ و خونریزی انجامیده است. ازحلقات دولتی شنیده میشود که حملات بهاری طالبان که آغاز آن دور نخواهد بود، به مراتب خشونتبار تر از حملات بهار های گذشته خواهد بود. نظامیان حکومت هم به رسانه ها گفته اند که آمادهٔ دفاع اند. بیم آن میرود که خونریزی که اکثر قربانیان خود را از مردم غیرنظامی میگیرد، این بار ابعاد وسیع تر خواهد داشت. قرار بود حکومت جوبایدن این موافقتامه را بررسی مجدد کند. با وصف موجودیت دیپلمات های واقع بین دموکرات چون ریان کراکرسفیر اسبق امریکا در افغانستان امیدی به اصلاح اساسی در محتوی موافقتنامهٔ متنازع فیه دوحه موجود نیست. 

برگردیم به اینکه موافقتنامهٔ دوحه نتوانست طرفهای افغانی را به رسیدن به یک راه حل کمک کند. از نظر فارو علت این ناکامی، محتوی طالبان پسند  خود موافقتنامه و کوته بینی عنعنوی و پاکستان محوری سیاست های ایالات متحده در منطقه وبخصوص درمورد افغانستان است. این مشکلات راه پیروزی مذاکرات را با دشواری هائی که عبوراز آن برای هیأت مذاکره کنندهٔ جانب دولت افغانستان، بس دشوار و در مواردی غیرقابل عبور، مواجه خواهدساخت. دشواری های این توافقنامه را فارو درماه  می سال ۲۰۲۰،   طی هشدارنامه ئی با کمسیون اتحادیهٔ اروپا شریک ساخته بود که اینک برخی از آنها را مختصراً بر میشمریم:

 مذاکره با گروه جنگی ضد دولت افغانستان درغیاب نمایندهٔ این دولت مشکل اصلی این موافقتنامه است.

تعهد به  طالبان مبنی برخروج نیروهای های نظامی امریکا در چوکات زمانی توافق شده از خاک افغانستان بدون اشاره  به قرارداد استراتیژیک یا حد اقل موافقت حکومت افغانستان، به معنی نادیده گرفتن حکومت افغانستان است. این امر تصادفی نبوده  گام اول درواگذاری مجدد افغانستان بدست پاکستان است.

 دادن موقف رسمی و غیر واقعی به تحریک طالبان با پزیرش درج نام ” امارت اسلامی افغانستان” در توافقنامه، به پافشاری طالبان براحیای مجدد امارت یا دولت اسلامی میدان خواهد داد.

واگذاری دولتسازی  به طالبان در متن توافقنامه. این به معنی رضایت امریکا به اینست که طالبان بعوض نظام کنونی دیکتاتوری مذهبی خود را با استناد به این عبارات بر حکومت فعلی تحمیل کنند.

تجاوز در ساحهٔ صلاحیت دولت افغانستان و تعهد رهائی همه زندانیان طالبان بدون مشروط ساختن رهائی زندانیان به رسیدن به حل سیاسی یا حد اقل پیشرفت قابل ملاحظه در مذاکرات. این تعهد که صرفاً بر منافع سیاسی کوتاه مدت امریکا اتکا داشت، عناصرمهم دیگری چون قانون، عدالت وحقوق بشر را نادیده گرفت. 

رهائی ۷۰۰۰ زندانی دیگر میتواند بحران کنونی را بسیار عمیق تربسازد. قرارمعلوم امریکا عملی شدن تعهداتش را بر دولت افغانستان با تهدید سیاسی و اقتصادی تحمیل کرده ومیکند.

«کمیتهٔ حقوق بشر فدراسیون سازمانهای افغانهای مقیم اروپا (فارو)»