سرآغاز فاجعه به مناسبت ۷ و ۸ ثور
سرآغاز فاجعه
به مناسبت ۷ و ۸ ثور
از آن جا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده ی بشری و حقوق یک سان و
انتقال نا پذیر آنها اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد. از
آن جا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال و وحشیانه گردیده است که
روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیای که افراد بشر در بیان عقیده ی
خود ، آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند، به عنوان بالا ترین آمال بشر اعلام شده
است. از آن جا که اساسا حقوق انسانی را را باید با اجرای قانون حمایت کرد؛ تا بشر
به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد.
اساسیترین و ابتدایی ترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و
به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود. این تعریف ساده عواقب و بازتاب اجتماعی
و سیاسی مهمی را برای مردم و حکومتها به دنبال دارد. مطابق اعلامیه جهانی حقوق
بشر و سایر اسناد بینالمللی این حقوق ویژگیهایی همچون جهان شمول بودن، سلب
ناشدنی، انتقال ناپذیری، تفکیکناپذیری، عدم تبعیض و برابری طلبی، به هم پیوستگی و
در هم تنیدگی را دارا است. از این رو به تمامی افراد در هر جایی از جهان تعلق دارد
و هیچکس را نمیتوان به صرف منطقه جغرافیایی که در آن زیست میکند، از حقوق بشر
محروم کرد ضمن اینکه همهٔ افراد فارغ از عواملی چون نژاد، ملیت، جنسیت موقف
اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره در برخورداری از این حقوق با هم برابر
و یکسانند و در این خصوص کسی را بر دیگری برتری نیست. این شامل حقوق طبیعی یا حقوق
مدنی که در قوانین ملی و بینالمللی موجودند میشود. دکترین و فعالین حقوق بشر، در
فعالیتهای بینالمللی خود در زمینه حقوق بینالملل، نهادهای جهانی و منطقهای،
سیاستهای دولتی و در فعالیتهای سازمانهای غیردولتی، اساس و شالودهٔ سیاستهای
عمومی و اختصاصی در این زمینه را بنا نهاده است. در واقع میتوان گفت در صورتی که
جامعهٔ جهانی در فضای صلح، با یک زبان مشترک اخلاقی، گفتگو و مباحثه کنند، این
زبان مشترک اخلاقی، در واقع، حقوق بشر نامیده میشود. با این وجود هنوز امروزه
دکترین حقوق بشر، نظریههایشان را در این مورد با شک و تردید بیان میکنند و
مباحثه آنها بیشتر در زمینه محتوا، ماهیت و چگونگی توجیه حقوق بشر است. در واقع،
پرسش بحثبرانگیز همانا خود معنای حق یا حقوقی است که باید به رسمیت شناخته شود و
این بحث در گفتمانهای فیلسوفان همچنان ادامه دارد.
منشور حقوق بشر کوروش کبیر که به عنوان «اولین منشور حقوق بشر» در جهان شناخته میشود، در پایههای شهر بابل قرار داده شدهبود و اکنون در موزه بریتانیا نگاهداری میشود، قابل دقت است.پس از کشتار زیر نام جنگ جهانی دوم و با تشکیل سازمان ملل متحد، آن سازمان نقش مهمی در زمینه حقوق بشر بینالملل ایفا کرده است. سازمان ملل با توسعه نهادهای حقوقی و زیرمجموعهها، گفتمانهای بینالمللی بشردوستانه را توسعه داده است. فلسفه حقوق بشر، به بررسی مبانی اساسی مفهوم حقوق بشر میپردازد و محتوای آن را به نقد میکشد. رویکردهای نظری متعددی وجود دارد که قصد آن توضیح چرایی و چگونگی تبدیل حقوق بشر، به بخشی از انتظارات جامعه است. یکی از قدیمیترین فلسفههای غرب در مورد حقوق بشر، حاصل اندیشه حقوق طبیعی است که از دلایل مختلف فلسفی یا دینی نشات گرفته است. دیگر نظریه در این زمینه، بر این اساس است، که حقوق بشر، رفتار اخلاقی را در نظر دارد
ثورح ۱۳۵۷ سر آغاز فاجعه
کشور خدا داد افغانستان به حیث منطقه ی حائل برای دو امپراطور قرن ۱۹ و بیست تزاری روسیه و بریتانیا ی کبیر ایجاد شد. از زمان پیدایش این جغرافیا در این منطقه تضاد های استعماری گاه خاموش و گاهی هم آشکار در روابط بین المللی تبارز کرده است. رویکرد برگشتن سردار داوود خان در قبال روابط نزدیک با قصر کرملین ، دولت مردان کرملین را وا داشت تا با یک کودتای نظامی باند خلق و پرچم را در قدرت سیاسی وارد صحنه نماید
از آغازین روز های حاکمیت دولت پوشالی، با شعار کشتار و در بند کردن رقبای سیاسی و ایدئولوژیک پرداخت و در چهارده سال قدرت شان افغانستان را تبدیل به یک ویرانه، تمام زیر ساخت های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را از بیخ و بن برباد کرد.
مردم مظلوم کشور را جوقه جوقه به کشتار گاه و روشن فکران و آگاهان سیاسی را به شکنجه گاه ها و پولیگون ها سوق دادند.
دولت افغانستان عضویت جامعه ی جهانی را پذیرفت و پایبند به تامین و رعایت تمام میثاق و کنوانسیون های بین المللی شد، که به آن ملحق گردیده بود. یکی از آن میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی رعایت و تامین حقوق بشری است.
در جریان چهارده سال حاکمیت باند خلق و پرچم؛ همه ساله این دولت به نقض حقوق بشری متهم دانسته شده است.
با تحول و تغییر در ساختار سیاسی و نظامی کشور ، به تاریخ ۸ ثور تنظیم های جهادی حکومت را شکل می دهند. با ایجاد دولت اسلامی افغانستان شالوده های نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی افغانستان از هم می پاشد و هر تنظیم جهادی مناطق و محلاتی را با گروه های جهادی خویش قلمرو حاکمیت خود اعلام می کنند. جنگ و جهاد هر یک بر علیه دیگری اعلام می شود و کشور و مردم مظلوم را بخاک و خون می نشانند. تخریب تمام زیر بنا های نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تاسیسات ملکی و دولتی از جانب تنظیم ها با حاکمیت های محلی شان نشانه از بربریت و تفکر قرون وسطایی شان است. حدود هفتاد پنج هزار مردم بیگناه و مظلوم کشور در جنگ و جهاد تنظیمی کشته شده اند. نقض حقوق بشری به شکل حاد و بی پیشینه در تمام نقاط کشور مشهود و مسلم است.
نا امنی ها، جنگ ها و راه گیری ها مشکل اساسی برای ترانزیت کالا های پاکستانی برای کشور های آسیای میانه، پروژه انتقال گاز و نفت از آسیای میانه به اروپا از طریق عبور از خاک افغانستان، دولت های آمریکا، بریتانیا، پاکستان و اعراب را به آن
واداشت تا راه حل و چاره ی پیدا کنند. آمریکا و بریتانیا به حیث دولتهای تضمین کننده، عربستان سعودی با کمک های مالی و پاکستان هم با ایجاد ظرفیت های بشری برای پیشبرد آن پروژه های بزرگ مالی، سیاسی و اقتصادی گام های را برداشتند. با کمک های مالی و نظامی توانستند تعداد زیادی از گروه های جهادی در مسیر راه را یا بردارند و یا هم با پول بخرند. برای پیاده سازی پروژه های بزرگ مالی- اقتصادی، افغانستان یکدست و زیر سیطره یک گروه خواست پاکستان و دیگر کشور های جهانی بود. در جریان پاک سازی طالبان با پشتیبانی پاکستان و اعراب و قدرت های بزرگ جهانی ، به کشتار ها، تخریب های تمام زیر ساخت ها اقتصادی و فرهنگی و گروه های قومی دست زدند و از هیچ تجاوز و خون ریزی آبا نورزیدند. در جریان حاکمیت به شدت قومی- دینی امارت اسلامی طالبان، مردم زیان های بیشماری دیدند. کشتار گروه های قومی خاص در مزار شریف، یکاولنگ، سوختاندن مزارع و تاکستانها ، نگهداشتن نصف از انسان ها در چهار دیواری خانه، بستن مکاتب، دانشگاه ها، عدم عرضه خدمات ابتدایی به مردم، خاموش کردن صدای مردم، نبود روزنامه و نشرات و بدار کشیدن رادیو و تلویزیون و در ملا عام حتی استادیوم ورزشی کابل سنگسار و کشتار همه و همه حکایت از نقض حقوق بشر را دارد.
صلصال و شاهمامه در
حدود قرن های سوم تا پنجم میلادی توسط دستان نادارترین ها تراشیده شد. این تندیسها
در سازمان یونسکو مربوط سازمان ملل متحد بنام میراث های فرهنگی بشری ثبت است.
برای اولین بار اورنگزیب پس از حمله به خراسان و با هجوم به بامیان در سال ۱۶۸۹ م با استفاده از
آلات و ابزار دست داشته آنزمان، پا های این تندیسها را تخریب کرد.
در سال ۱۸۹۲ امیر عبدالرحمن پس از حمله به
بامیان در کنار کشتار انسانها، چهره صلصال و
شاهمامه را به فکر خام دینی اش ویران نمود.
به فتوای امیر المومنین ملا محمد عمر آخوند در ۱۱ مارچ ۲۰۰۱ به کمک مالی، معنوی
پاکستانی ها، تخریب کامل این تندیسها صورت گرفت.
اورنگزیب، امیر عبدالرحمن و امیر المومنین ملا عمر با خود نفرین بشریت
را به گور بردند و لکه ننگ و تاریک را برای ابد در پیشانی دارند.”
با ایجاد حکومت عبوری که به اساس یک ترفند ناکام درشهر بن کشور آلمان بود، یکبار دیگر زمینه برای نقض حقوق بشر مساعد شد.
رژیم های افغانستان در مقاطع از تاریخ به پیمان ها، میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی ملحق شده و ملزم به رعایت از آن ها بوده است. با استناد به موارد قانونی چون قانون اساسی افغانستان دولت ملزم به رعایت تمام نورم ها و قوانین قبول شده بین المللی می باشد.
: قرار آتی
۱.میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارای ۳۱ ماده . تاریخ تصویب م .م
۱۶ دسامبر ۱۹۶۶
الحاق افغانستان ۲۴ آپریل ۱۹۸۳
۲. میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی ۵۳ ماده
۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ ملل متحد
الحاق ۲۴ آپریل ۱۹۸۳
۳. کنوانسیون بین المللی رفع هر نوع تبعیض نژادی ۲۵ ماده در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵
الحاق ۵ آگوست ۱۹۸۳
۴. کنوانسیون بین المللی منع شکنجه در ۳۳ ماده
۱۰ دسامبر ۱۹۸۴ ملل متحد
الحاق ۲۶ آپریل ۱۹۸۷
۵. کنوانسیون بین المللی رفع هر نوع تبعیض علیه زنان در ۳۰ ماده
۱۸ دسامبر ۱۹۷۹
الحاق ۵ مارچ ۲۰۰۳
۶. کنوانسیون بین المللی حقوق کودک در ۵۴ ماده
۲۶ جون ۱۹۸۷
الحاق ۲۷ آپریل ۱۹۹۴
۷. پروتکول اختیاری منع فروش کودک در ۱۷ ماده
۱۹ اکتبر ۲۰۰۲
الحاق ۱۹ اکتبر ۲۰۰۲
۸. پروتکول اختیاری منع شمولیت کودکان در برخورد های مسلحانه ۱۳ ماده
۲۴ سپتامبر ۲۰۰۳
الحاق ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۳
۹.کنوانسیون امور پناهندگان در ۴۶ ماده
تصویب ۱۹۹۵
الحاق و امضا ۲۰۰۵
۷. کنوانسیون امور پناهندگان در ۴۶ ماده
تصویب سال ۱۹۹۵
الحاق ۲۰۰۵
۸. پروتکول اختیاری منع شمولیت کودکان در برخورد های مسلحانه در ۱۳ ماده
۲۴ سپتامبر ۲۰۰۳
الحاق ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۳
۹. پروتکول اختیاری منع فروش کودک در ۱۷ ماده
۱۹ اکتبر ۲۰۰۲
الحاق ۱۹ اکتبر ۲۰۰۲
با در نظر داشت آنچه در بالا آمده است ، دولت افغانستان بر اساس امضا و تعهد در امر اجرایی آن میثاق ها و کنوانسیون ها، ملزم به رعایت آن هاست.
در جریان بیست سال حاکمیت به اصطلاح دموکرات و آزاد؛ تمامی نورم ها و اساسات زندگی انسانی چه از جانب حکومت کنندگان و چه ازجانب حامیان بین المللی شان نقض گردیده است.
آمریکا سرکرده ستمگران از امضای کنوانسیون جنایات جنگی و محاکمه شدن خود داری کرده است. دیگر دولتهای حامی جنگ و تجاوز هم چندان وقعی به دادگاه بین المللی لاهه نمی دهند.
در چهل و دوسال حقوق بشر در افغانستان از جانب حاکمان، گروه های مافیائی جنگی و جهادی و دولت های مهاجم نقض شده است. حق به دادگاه کشانیدن عاملین آنرا مردم ستم دیده و مظلوم کشور و قربانیان این خشونت ها دارند.
برای تحقق آن باید فریاد شد و جنایت کاران چهل و دو سال جنگ ، کشتار و تجاوز را باید به دادگاه کشاند.
نمی بخشیم و نه هم فراموش می کنیم.
با درود های گرم
دیده بان دادخواهی مردم افغانستان شعیب لعلی